مهلا سلیمانی

وز آن‌سو می‌رود بیرون، به‌سوی غرفه‌ای دیگر،
به امّیدی که نوشد از هوایِ تازۀ آزاد،
ولی آنجا حدیث بنگ و افیون است _ از اعطای درویشی که می‌خواند:
«جهان پیر است و بی بنیاد ، ازین فرهادکش فریاد…»

- اخوان ثالث